کوتاهی دولتمردان آسیب های جدی بر پیکر جامعه است/ هنرمندان مهم ترین سرمایه فرهنگی کشور

ساخت وبلاگ

به گزارش شبکه اطلاع رسانی هرمز؛ به نقل از  رفتارنیوز، انسان موجودی اجتماعی و اجتماع محل حضور و دیده شدن تمام اعضا جامعه است. در اعصار مختلف گروه ها و طبقات اجتماعی در قالب های کوچک و محدود تعریف می شدند. افراد در جوامع ابتدایی برای حضور در اقلیم جغرافیایی و بوم زیست محدود خود از یک ارتباط ساده و ابتدایی برخوردار بودند.

آنها برای بدست آوردن سهم بیشتر از تقسیم نا عادلانه فرصت حضور و بهرمندی از امکانات بوم زیستی همواره با هم رقابت و کشمکش داشتند. در واقع مشارکت امروزی که نمادی از تمدن و مدرنیته است، محصول رقابت و جدال های خشن گذشته می باشد که در گذرگاه زمان در قالب ذهنی بشر رسوب و رسوخ نموده اند. مشارکت شهروندان در فعالیت های سیاسی و اجتماعی یکی از اصلی ترین نماد همبستگی و دلبستگی برای یکپارچگی در جوامع امروزی است.

پیوستگی در میان اعضا یک جامعه با خمیر مایه ایدئولوژی برای عینیت بخشیدن به ذهنیت فرراری است که بنیادهای جوامع برآن بنا می شوند. افراد در قالب رفتارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی در فضای اجتماعی شکل زندگانی به سبک معلوم منتزج از فرهنگ حاکم و یا فرهنگ غالب را به نمایش می گذارند. فرهنگ، با حضور و مشارکت همه شهروندان که هر کدام از آنها عضوی از جامعه مدنی هستند، به صورت ذره ای رسوب نموده و شکل می گیرد.

آنها برای رسیدن به یک سطحی از رفاه و امنیت همسو با هم تلاش می کنند هر چند که در بخش های زیرین لازم نیست که همه آنها درکلیت مباحث موضوع در اجتماع یک هدف مشترکی را دنبال نمایند. در جامعه تک تک شهروندان در عین اینکه با هم همسو حرکت می کنند ولی هر کدام از آنها هدف خاصی را دنبال می کنند.

حوزه اقتصاد در جامعه برای بقا و دوام حاکمیت ها با مشارکت حداکثری شهروندان نقش مهم و حیاتی بازی می کند. روابط با بیس فرهنگ در جامعه یک شبکه ای ریزومی غیر قابل گسست است که تمدن ها با آن پایه گذاری می شوند هر چند که بعضی از بخش های جامعه در برهه هایی از زمان علاقه آنچنانی از خود برای حفظ ظاهری این ارتباط نشان نمی دهند ولی این روابط غیر قابل گسست است و تلاش از جانب هر کسی برای از بین بردن این شبکه امری بیهوده است.

چون وجود هر کسی در جامعه موئد این ارتباط است. پایداری و بقا این ارتباطات نیازمند حضور هوشمندانه و ایفا نقش همدلانه تک تک شهروندان در یک فضای باز و آزاد را می طلبد. هیچ وقت توضیح و توجیه ارتباطات از سوی افراد و اشخاص ذینفع نمی تواند خالی از ابهام باشد.

هر شخصی با توجه به شخصیت وجودی خودش برای دیده شدن، دست به یکسری رفتارهایی می زندکه بخش اعظم آن ها کلیشه ای و تقلیدی است.گویی برای اینکه در جامعه دیده شوند، نیاز دارند رفتارهایی را برای خود بصورت تکراری در طول حیاتشان که عمدتا در بیشتر مواقع بدون پشتوانه ذهنی هستند را اجرا نمایند و در اینجاست که عادت ها متولد می شوند.

هر فردی برای موجه شدن رفتارهای تکراری خود و فرار از فشار متهم شدن به بی اصالتی عموما به تعریف کلیشه ای از رفتارها بسنده می کند و برای خودش یک الگوی ثابت و بسته ای از عادت ها را مورد استناد قرار می دهد، که یک سری افراد سر شناس و شاخص قبل از آنها عامل به این خوی و خصلت ها بوده اند، تعداد کسانیکه به رفتارها در جامعه از منظر انتقادی نگاه کنند خیلی محدود هستند در گذرگاه زمان رفتارهایی متاثر از محیط های پیرامونی و آموزه هایی که مختص جوامع مد نظر است در میان عموم نهادینه می شوند البته در اثر گذشت زمان دستاورد های خوبی عاید انسان شده و او با فهم خود از کنش هایی که در جامعه می بیند متوجه موجه شدن و کلیشه ای شدن رفتارهایی می شود که برای تجربه و تکرار مجدد آنها زمان کافی ندارد و این امتیازی است که او بدون آزمون آن ها را می پذیرد.

انسان ها با عادت کردن به رفتارهایی که در گذر زمان توسط دیگران و یا خود او تجربه و تکمیل شده است، می توانند برای خود، نمادهایی را تعریف کرده و با همان رفتارهای کلیشه راحت زندگی کند. نمادهای او می توانند در حریم مادی و معنوی زندگیش حضور داشته و از میزان هزینه های غیرقابل پیش بینی او در زندگیش بکاهند. همواره این حریم ها را با آموزه هایی که در گذرگاه زمان به وفور تکرار می شوند این مرز بندی ها محصول آموزه های؛ ادیان الهی، دانش فلاسفه، مباحث ماورالطبیه و عرفان از هر جنسی که باشد، است.

اما در حقیقت همه شهروندان، در برداشت از این آموزه ها با هم به یک اندازه و در یک سطح قرار نمی گیرند فرصت ها و دیدگاه ها برای تربیت شدن و عادت کردن افراد در جامعه خیلی متفاوت است. و حتی می توان گفت با زیاد شدن تعداد جمعیت و تنوع رفتارها تشابه رفتارها و همسو و هم جهت بودن ها بیشتر می تواند بیانگر طیف خاصی از انسان هایی باشد که همگین هستند و آنها در بخش خاکستری رفتارهای خود تشابهات زیادی با هم دارند در حقیقت آنچه که ما در یک نگاه سطحی از جوامع برداشت می کنیم عبارت است از برآیند رفتار و کردار تک تک افراد در اجتماعی که برای حضور در آن هزینه می کنند.

آنچه که ما در یک نگاه کلی می بینیم برآیند رفتار عمومی اجتماع است. اگر از بالا به جوامع نگاه کنیم در اجتماعات بشری بیشتر به بخش های مشترک در افکار و رفتار شهروندان پی خواهیم برد که این امر به جزیره ای بودن فرهنگ ها البته با قدرت مشخص تعامل با سایرین اشاره می کند. پس برای توجیه حضور شهروندان در جوامع نیاز به توضیح ارزش های مشترک در جامعه است. همیشه رفتارهای انحصاری افراد در یک بزرگراه اخلاقی بنام طیف نمادین همسو و هم جهت با کل موثر در جریان است و رفتارهای جایگزین تنها در صورت برخورداری از وجاهت لازم مورد توجه و عمل قرار می گیرند.

می توان گفت امروزه دیگر از رفتارهای ویژه و انحصاری افراد در جوامع خبری نیست و همه رفتارهای افراد در درون طیف های رفتاری طبقه بندی می شوند. بیشتر رفتارها متشکل از بخش های مشترک طیف های مختلف است که این بخش خاکستری منطقه حضور افراد با خاستگاههای فکری متفاوت ولی با ذهنیت مشابه است. اگر از رفتارهای آیینی و مذهبی فاکتور بگیریم با کمی اغماض می توانیم ادعا کنیم دیگر رفتاری که انحصاری و یا شخصی باشد وجود خارجی ندارد. البته این موضوع را بشر در طول حیات خود با ساختن اساطیر و رب النوع ها و اسطوره ها کد گذاری نموده است.

در طول تاریخ افراد برای اینکه بتوانند مسیر حرکت خود را نشانه گذاری نمایند، اسطوره هایی را در اجتماع ساخته و به آن جان می بخشند. به خاطر تلاش و اقبال عمومی برای بروز رفتارهای مشابه و برای بهتر دیده شدن در جامعه نمادهایی را که نسل ها برای حضورشان به توافق رسیده اند را درست و تکمیل کرده اند. شهروندان در جوامع مختلف جایگاه خاصی را در باورهای خود برای اساطیر و نمادهایشان قائل هستند. نمادها برای بیان حریم اسطوره ها شکل می گیرند نمادها همانند چوب های شاخص برای نشان دادن مسیری هستند که می بایست انسان ها با توشه فرهنگ و در بستر تمدن برای رسیدن به کمال، باید قدم نهاده، و عبور کنند.

با سپری شدن عمر فرهنگی، در بخش های مختلف جامعه شخصیت هایی درست می شوند که مدیون اعتباری، ارزش هایی هستند که جامعه برای آنها داده است. و منظور از این جامعه انحصارا در اینجا کل اجتماع است، که می تواند از یک قبیله کوچک آغاز شده و به یک جامعه جهانی بزرگ منتهی شود. اگر به مبحث رفتارهای طیفی در جامعه برگردیم در واقع شخصیت هایی که در مسیر اسطوره شدن قرار می گیرند و چه بسا به مرحله آخر برسند و یا در میانه راه بخشی از مسیر را پیموده و همانند دوندگان دو ماراتن ادامه بازی را به بازیگران دیگری واگذار نمایند که قرار نیست حتما آنها از هم تیمی های او باشند.

و شاید هم برای شکل گیری و ساخته شدن اسطوره ها و نمادها نیاز باشد که چندین نسل با هم تعامل داشته باشند. امروزه یکی از شخصیت ها و یا تیپ های رفتاری در جوامع، هنرمندان می باشند که هرچند که باورها براین است که جنس هنر طوری است که در قالب محدودیت نمی گنجد اما این امر منافاتی با ایدئولوژیک شدن هنر نداشته و منافاتی با ارزشی شدن هنرمند ندارد. انصافا دیگر از هنرمند آزاد به معنای آنچه که بعضی ها ادعا می کنند خبری نیست و هنرمند یعنی کسی که در حوزه یک ایدئولوژی و با یک جهان بینی خاصی زندگی می کند.

هر چقدر که از عمر حیات مدرن انسان می گذرد بر این پیوستگی و انسجام افزوده می شود. در حقیقت هنر فاخر، هنری است که جهت دار باشد و بتواند بخشی از مسئولیت راهبری انسان به سوی کمال را بر عهده بگیرد. هنرمند همواره متاثر از هنر و موثر در هنر خود بوده و حیات این دو در هم تنیده است و سخت متکی به هم هستند. امروزه در هر کجا و از هر منظرگاهی به مقوله هنر نگاه می کنیم وجود یک ارتباط و پیوند نزدیک بین هنر و ایدئولوژی را در می یابیم.

هنر و هنرمند می توانند در همدیگر اثر متقابل داشته باشند. ما بر این باوریم کسانیکه مدعی هستند هنر آزاد است و هنر از جنس اندیشه می باشد شاید زیاد بی ربط نگفته باشند، درست است که هنر از جنس ایدئولوژی است اما اگر در خدمت ایدئولوژی در بیاید می تواند بر میزان عمق نفوذ ایدئولوژی بیفزاید. هنرمند در بسیاری مواقع فراتر از چارچوب های ایدئولوژیک رایج حرکت می کند هنرمند می تواند ذهن وخیال خود را برای بیان آرزوها و فکرش را برای بیان آرمان هایش وا دارد.

استقلال طلبی در ذات هنر است اما وجود هنرمند به حریم های وابسته است که بدان ها پایبند است. هنرمند می تواند خارج از حریم های زمان و مکان وحتی بیرون از شرایط تاریخی و اجتماعی به خلق آثارش بپردازد. اما هستند هنرمندانی که سفارشی آثاری را خلق و همانند سری دوزهای راسته بازار خیاطان عمل می کنند. آثاری که هنرمند با حضور خودش یا به بیان ساده تر هنر را برای هنر بکار می برد اینگونه آثار مترقی و موثر می باشند در واقع هنرمند در این مواقع با خلق آثار هنری خودش را تکثیر می کند و حتی تاثیر کار هنریش در این مواقع از هنرمند خالق هنر می گذرد از آنجایکه هنر را بعضی ها بالاتر از ایدئولوژی می دانند هنر و ادبیات همجنس ایدئولوژی ولی بالاتر از آن می باشند.

آثار هنری با حمل بخشی از بار و مسئولیت دستگاه سیاسی می تواند ابزار حاکمیت را موثرتر و دایره نفوذ حاکمان را گسترده تر نماید. در واقع هنر خمیر مایه اقتصاد، فرهنگ، جامعه شناسی و سیاست است. اما زمانیکه هنرمند و یا کسی که در این جایگاه قرار می گیرد در کار خود حرفه ای نباشد و از ابعاد کارکرد و مسئولیت ها و وظایف خود بی خبر باشد هرگز نمی تواند باری را که برعهده او قرار دارد به سر منزل مقصود برساند.

حس هنرمند می تواند مسیر هنر را تغییر دهد و نوع نگاه هنرمند می تواند با خلق آثاری که تولید می کند برای جامعه رهایبخش و یا زنجیرهای بردگی و پیام نابودی بدنبال داشته باشد. اگر در میان هنرمندان یک جامعه برای درک ارزش های اجتماعی شکاف بوجود آید خطر دامن زدن به شکاف ها و عمیق تر شدن آنها جامعه را تهدید می کند.

اگر هنرمند برای تعریف ارزش ها برای خودش خطا کند آثار خلق شده او همانند سم مهلکی خواهد بود که جامعه را متلاشی خواهد کرد. قبل از هر اقدامی برای توجیه هنرمند باید او را با ایدئولوژی آشتی داد. و آنگاه از او انتظار خلق آثار موثر داشت. در دهه های اخیر یک شکاف عمیق و غیر قابل اغماض و انکاری در بخش فرهنگ و هنر ، هنرمندان و جامعه ایجاد شد، که تا به امروز نه تنها ترمیم نشد بلکه در مواردی رفتارهای تند به عمیق تر شدن این شکاف دامن زده است.

می توان گفت هنر فاخر و هنرمند متعهد مفهومی گنگ شده است، مابین جامعه و هنرمند دیگر از پل کالای هنری خبری نیست چون تراژدی غم انگیز سرخوردگی های اجتماعی و شکاف های بوجود آمده در جامعه بیانگر این حقیقت است. اما کار هنری فاخر برای هنرمند متعهد یک ارزش دایمی است. اگر تا به امروز ما شاهد ریزش هایی در بین فعالان در این عرصه بوده و هستیم این موضوع بر می گردد به شیوه آموزش و ارتقا و تعریف جایگاه ها که عمدتا از روی بی خبری اتفاق می افتد و یا اینکه از طرف کسانی این سنت شکنی و دهن کجی به ارزش ها اتفاق می افتد که به مقوله هنر از نگاه ابزاری برای کسب درآمد نگاه می کنند.

و امروزه کسان زیادی هستند که صرفا برای تامین معاش با خرده جسارتی که دارند، ادای هنرمندان را در می آورند، اگر چه معیشت و رفاه هنرمندان یک موضوع غیر قابل اغماض است و می رود بر هنرورزی هنرمندان تاثیر منفی بگذارد، امید است که از این امر غفلت نشود چون هنر مجردا امری متعالی بوده و نباید در پیچ و خم معیشت مادی هنرمند آلوده گردد.

جامعه امروز انتظار دارد بعد از گذشت این مدت زمان نسبتا زیاد نهادهای مسئول در این حوزه به بازخوانی ارزش ها و رسالت هنرمندان دقت و توجهی عمیق نماید. رویکردها در حوزه هنر با توجه به اینکه هر از چند گاه جلسات و جشن ها و همایش هایی در گوشه و کنار تحت عناوین مختلف برای ارج نهادن به هنر و هنرمند برگزار می شود که در شان هنرمندان متعهد و مقید نیست.

و هنرمند به تحقیق با کسی که برای یک مهمانی و یا یک برنامه تبلیغاتی می رود تفاوتی فاحش دارد و هر چند که مقایسه کار این با آن یک قیاس مع الفارق است. و این مهم باید در رفتار هنرمند نمود پیدا کند او نباید اجازه دهد به جای بازیگری و نقش آفرینی به بازیچه صاحبان اقتصاد و تجارت تبدیل شود. و خداوندان ثروت و مالکان بازار تجارت تشخیص دهند که او چگونه رفتار نماید و حتی فاجعه آنجاست که به او القا کنند که چگونه اندیشه کند.

در یک کلام هنرمند با مانکن های تبلیغاتی برای فروش کالا در جهان غرب سرمایه داری فرق دارد هر چند که در جوامع سرمایه داری صاحبان ثروت و مالکان بنگاه های تجاری برای خود هنرمند نگاه ابزاری و کالایی دارند آنها هنرمندان را می سازند و از آنها همانند وسیله ای برای فروش کالا و خدمات خود بهره می برند.

و با صراحت می توان گفت بعضی رفتارها از طرف بعضی افراد در جرگه اهالی هنر خالی از ایراد و اشکال نیست. و حتی بعضی از رویکردها خالی از ایراد و ابهام نیست. ترویج اباحه گری دور از شان یک هنرمند متعهد است و هنرمندان ما شانشان خیلی بالاتر از این مباحث است،

انتظار جامعه از هنرمندان خیلی سخت و خارج از شان آنها نیست جامعه هنرمندان نباید اجازه بدهند دست هایی از آستین آنها بیرون بیایند و در قالب رفتارهای وارداتی این جمع را آلوده نمایند، و هنرمندان که سرمایه های این مرز و بوم هستند را بدنام نمایند و در نهایت به وسیله این افراد هنرمند نمای معلوم الحال ترویج یکسری رفتارهای عاریتی که عمدتا توسط این عده بطور ناشیانه گرته برداری ناقص می شود همه ارزش و اعتبار هنر ما را از بین برده و بی اثر نمایند.

متولیان و سیاستگزاران باید توجه نمایند که در بخش هنر همانند متخصصان حوزه علوم انسانی هرگز نمی توانیم از خارج وارد نماییم ولو بخواهیم سفارسی و درخواستی باشد پس کوتاهی دولتمردان می تواند به آسیب جدی دامن بزند. هرگز با واردات هنرمند و کالاهای هنری نمی توانیم به رشد و بالندگی برسیم. پس تا دیر نشده بکوشیم.

انتهای پیام/

هرمزگان زیبا...
ما را در سایت هرمزگان زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان hormoz بازدید : 317 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1395 ساعت: 20:50